حجم زیاد مطالب وبلاگ...
بسم الله الرّحمن الرّحیم
*** تذکّر ***
با توجه به حجم زیاد مطالب در وبلاگ، شما می توانید برای دسترسی آسانتر به این مطالب به بخش «عناوین مطالب» یا بخش «موضوعات وب» رجوع کنید.
با تشکر
بسم الله الرّحمن الرّحیم
*** تذکّر ***
با توجه به حجم زیاد مطالب در وبلاگ، شما می توانید برای دسترسی آسانتر به این مطالب به بخش «عناوین مطالب» یا بخش «موضوعات وب» رجوع کنید.
با تشکر
بسم الله الرّحمن الرّحیم
عبیدالله بن عمر، فرزند خلیفه دوّم، پس از کشته شدن پدرش توسط ابولؤلؤ، برای قصاص خون پدرش، سه مسلمان بی گناه را کشت:
1- هُرمُزان (توضیح بیشتر: پست شماره 30 همین وبلاگ)
2- جفینة
3- دختر کوچک ابولؤلؤ
چرا عبیدالله بن عمر یک مسلمان را کشت ولی عثمان او را قصاص نکرد؟
بسم الله الرّحمن الرّحیم
*** غرض
از ارائه این مطلب، توهین به به خلیفه اوّل اهل سنت نیست. بلکه ذکر حقایقی
است که در کتب اهل سنت موجود است و البته کسی به این روایات اشکالی وارد
نمی کند.
درباره صحّت یا عدم صحّت این مطلب، ما چیزی نمی دانیم. و الله أعلم...
آرزوهای ابوبکر در کتب اهل سنّت:
روایت اوّل:
« رأى أبوبكر طيراً واقعاً على شجرة، فقال: طوبى لك يا طير! واللّه لوددتُ أنّي كنتُ مثلك، تقع على الشجرة و تأكل من الثمر، ثمّ تطير و ليس عليك حساب و لا عذاب. واللّه لوددتُ أنّي كنت شجرة إلى جانب الطريق، مرّ علَيَّ بعيرٌ، فأخذني، فأدخلني فاه، فلاكني، ثمّ ازدَرَدَني، ثمّ أخرجني بَعراً و لمأكن بشراً. »
ترجمه: « روزى ابوبكر پرنده اى را بر روى درختى ديد و گفت: خوشا به حالت اى پرنده! به خدا قسم! من نيز دوست داشتم مثل تو پرنده بودم، زيرا آزادانه پرواز مى كنى و بر روى درختان مى نشينى و از ميوه هاى آنها مى خورى و در روز قيامت نيز هيچ حساب و كتاب و عذابى ندارى. دوست داشتم درختى بودم در كنار راه، شتران و چهارپايان از كنار من مى گذشتند و مرا مى خوردند. سپس به عنوان پشگل و غائط از مخرج آنان خارج مى شدم. »
اسناد حدیث:
1- المصنف ، ج۷ ، ص۹۱
2- الریاض النظره ، ج1 ، ص134
3- تاریخ الخلفاء سیوطی ص 142 اواخر شرح حال عمر
4- منهاج السنه ، ابن تیمیه ، ج3 ، ص120
5- کنز العمال ، ج12 ، ص528
برای مشاهده روایت دوّم + تصاویر کتب کلیک کنید
آرزوهای عمر در کتب اهل سنّت:
روایت اوّل:
« فقال عمر: يا ليتني كنت كبش أهلي سمَّنوني ما بدا لهم حتّى إذا كنتُ أسمن ما أكون زارهم بعض من يحبّون، (فذبحوني لهم،) فجعلوا بعضي شِواءً و بعضي قَديداً، ثمّ أكلوني قأخرجونی عذرة و لم أكن بشراً ».اسناد حدیث:
1- کنزالعمّال، ج12، ص6195- حلیةالاولیاء ، ابونعیم ، ج1 ، ص52
برای نمونه:
1- عبدالعزیز نعمانی، از بزرگان معاصر اهل سنت می گوید:
« از دیدگاه فقه اهل سنت و جماعت، مراسم عزاداری بصورت مرسوم ناجایز است. زیرا قرآن در آیات متعددی مسلمانان را در برابر مصائب و ابتلائات گوناگون زندگی، دعوت به صبر و شکیبایی داده و صابران را بشارت به بهشت می دهد...
رسول خدا صلّی الله علیه و آله از عادات و رسوم جاهلی، امّت اسلامی را بر حذر داشته و توصیه فرموه تا از زدن به سر و صورت، پاره کردن لباس، تراشیدن موی سر و جیغ زدن امنتاع ورزدند. و با آرامش و فروتنی، اظهار غم و غصه نمایند... » (1)
4- گریه خاندان پیامبر صلّی الله علیه و آله برای امام حسین علیه السّلام در منابع اهل سنت:
4-1: گريه امير المؤمنين علیه السّلام سالها قبل از واقعه كربلاء:
نُجَيّ حضرمي ميگويد:
« انه سار مع علي رضي الله عنه وكان صاحب مطهرته فلما حاذى نينوى وهو منطلق إلى صفين فنادى على اصبر أباعبد الله اصبر أبا عبد الله بشط الفرات قلت وما ذاك قال دخلت على النبي صلى الله عليه وسلم ذات يوم وإذا عيناه تذرفان قلت يا نبي الله أغضبك أحد ما شأن عينيك تفيضان قال بل قام من عندي جبريل عليه السلام قيل فحدثني ان الحسين يقتل بشط الفرات قال فقال هل لك ان أشمك من تربته قلت نعم قال فمد يده فقبض قبضه من تراب فأعطانيها فلم أملك عيني ان فاضتا. » (41)
« هنگام رفتن به صفّين در ركاب علي عليه السلام، ناگهان در نقطهاي به نام «نينوا» با صداي بلند فرمود: اي أبا عبد اللّه در كنار فرات صبور باش، و اين جمله را دو بار تكرار فرمود، پرسيدم: اين سخن از كجا است؟بسم الله الرّحمن الرّحیم
ابوحنیفه از علمای بزرگ اهل سنت و یکی از 4 امام فقهی اهل سنت است. او در ارائه فتاوای شاذ و مخالف با قرآن و سنت مشهور است. ابن ابی شیبه استاد بخاری در کتاب المصنّف، ج8، ص363 تا 433 بیش از 120 مورد از فتاوای شاذ او را می آورد.
در اینجا تنها به ذکرچند مورد از این فتاوا اشاره می کنیم: (با تصاویر کتب)
1- پرستش قاطر بعنوان وسیله برای تقرب به خدا جایز است!!!
در کتاب المجروحین ابن حبّان، ج2، ص413، شرح حال نعمان ثابت (ابوحنیفه)، آمده است:
سمعنا أباحنيفة يقول: « لو أنّ رجلاً عَبَدَ هذا البغل تقرباً بذلك إلى اللّه لمأر بذلك بأساً ».
ترجمه: از ابوحنیفه شنیدیم که می گفت: « اگر شخصی این قاطر را بپرستد برای اینکه بوسیه آن به خدا تقرّب جوید، در آن اشکالی نمی بینم. »